بیست

نوشته های ایمان زندیه

بیست

نوشته های ایمان زندیه

من وتو کم نه که باید شب بی رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم

رستنی ها کم نیست

من و تو کم بودیم

خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم


گفتنی ها کم نیست

من و تو کم گفتیم

مثله هزیان دم مرگ از آغاز چونین در هم و بر هم گفتیم


دیدنی ها کم نیست

من و تو کم دیدم

بی سبب از پاییز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم


چیدنی ها کم نیست

من و تو کم چیدیم

وقته گل دادن عشق  روی دار قالی

بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم


خواندنی ها کم نیست

من و تو کم خواندیم

من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد

با دهانی بسته وا ماندیم


من وتو کم بودیم

من و تو اما در میدان ها اینک اندازه ما می خوانیم


ما به اندازه ما می بینیم

ما به اندازه ما می چینیم

ما به اندازه ما می گوییم

ما به اندازه ما می روییم


من وتو کم نه که  باید شب بی رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم

من و تو خم نه و در هم نه و کم هم نه که می باید با هم باشیم


من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم

من و تو حق داریم که به اندازه ی ما هم شده با هم باشیم

من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده باشیم

گفتنی ها کم نیست !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد